هيچکي نميفهمه چه حالي دارم چه دنياي رو به زوالي دارم
مجنونم و دلزده از ليليها خيلي دلم گرفته از خيليها
نمونده از جوونيهام نشوني پير شدم ، پير تو اي جووني
تنهاي بيسنگ صبور خونهي سرد و سوت و کور
توي شبات ستاره نيست موندي و راه چاره نيست
اگرچه هيچ کس نيومد سري به تنهاييت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بيار و مرد باش
اظهار عجز پيش ستم پيشه ابلهي است
اشک کباب باعث طغيان آتش است .
خدايا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشي و ما رستگار