وقتی حسین بن علی یاد پیمبر میکند
نظر به قد و قامت علی اکبر میکند
ماه رخش دل میبره جلوء روز محشره
حقا که پیر و مرشدم سلطان علی اکبره
روزعاشورا علی اکبر تا آمد نزد امام حسین (ع) فرمود: باباجان به من هم اجازه ی میدان بده -آقا بدون معطلی فرمود :برو پسرم -علی عازم میدان شد - راوی میگوید دیدم حسین چند قدم پشت سر علیپشت سر علی حرکت کرد و دست بسوی آسمان بلند نمودوفرمود:خدایا شاهد باش کسی را بسوی میدان روانه کردم که خلقاْ و منطقاْ به جدم رسول الله شباهت داشت.آه بمیرم - برا اون لحظه ای که ازروی اسب بروی زمین افتاد -صدا زد:یاابتاه ادرکنی - بابا جان من هم رفتم خدا حافظ -بابا جان این جد ما رسو ل الله است که با ظرف آبی کنارم ایستاده - راوی میگوید دیدم حسین تاصدای علی راشنید سوار ذولجناه شد مانند بازشکاری بسوی میدان رفت - سپه کوفه و شام ایستاده = به تماشای شه و شه زاده = شه بروی نعش پسرافتاده =همه گفتن حسین جان داده((یاحسین یاحسین))آقا سرعلی را به دامن گرفته:بعدپرپرشدشدنت ای گل رعنا چکنم؟من به داغ تو جوانرفته زدنیا چکنم؟ بهرهردرد دوائیست مگر داغ جوان. من به دردیکه براو نیست مداوا چکنم؟(علی الدنیا بعدالکعفا) یعنی علی جان بعد ازتو اف بر این دنیا.یه وقت دیدند مولا دست به کمر گذاشته - نه طاقت ایستادن داره نه طاقت نشستن - لذا صدازد:جوانان بنی هاشم بیایید=علی را بردر خیمه رسانید= خداداندحسین طاقت ندارد = علی رابردر خیمه رساند.
لطفاْ به وبلاگ زیرهم یه سری بنید: