ادامه
گفتند مرگت طالبى فرمود آرى
با شدت تشنه لبى فرمود آرى
گفتش مبین جان و جهان گفتا اطاعت
باید هم این سوزى هم آن گفتا اطاعت
گفتند پس آزادهاى؟ گفتاکه هستم
بر عشق حق دلدادهاى؟ گفتاکه هستم
گفتند تو پیغمبرى فرمود هرگز
گفتند آیا حیدرى فرمود هرگز
گفتند پس نامت بگو گفتا حسینم
گفتند اصحاب تو کو گفتا دو عینم
گفتند بر چه کشتهاى گفتا که بر اشک
گفتند گریان از چهاى گفتا به یک مشک
گفتش علمدار تو کیست او گفت عباس
سقا و سالار تو کیست او گفت عباس
گفتند غمخوار تو کیست او گفت زینب
بعد از تو سالار تو کیست او گفت زینب
گفتند فرزند کهاى گفتا پیمبر
گفتند از نسل که گفت زهرا و حیدر
گفتند خوش رخشیدهاى گفتا منم نور
غم را چه خوش بگزیدهاى فرمود منظور
گفتند دشوار است غم گفتا جمیل است
دشمن فراوان یار کم گفتا جمیل است
گفتند گو تا غم رود گفتا چه حاجت
تا هر کست فرمان برد گفتا چه حاجت
گفتند برگرد از رهت فرمود هیهات
هر کوى گردد درگهت فرمود هیهات
گفتند حاجاتت بگو گفتا هو الحق
ذکر مناجاتت بگو گفتا هو الحق
آخر ملائک باز ماندند از سوالات
او عشق را هم خسته کرد از این مناجات
در پاسخ هر پرسش و فرمان و هر پیک
گفتا به هل من ناصرِاَللَّه لبیک
لبیک لبیک اى سروش باده نوشان
لبیک اى باده فروش مىفروشان
خوش باده گردانى کن اى ساقى رحمت
آنجا عطش غم نیست اینجا هست محنت
وقت است تا اسرار خلقت فاش گردد
با خون سرخم عاشقى کنکاش گردد
من آن مسلمانم که تسلیم ولایم
سلطان عشقم من خداى کربلایم
آن جرعه نوشم کز غمت اعجاز دارم
خواهمکه عشقم را به تو ابراز دارم
داغ مسلمانى به زیر پوست دارم
اسلام را با داغهایش دوست دارم
من شاهکار خلقت سالار عشقم
هم داستان با عشق بانوى دمشقم
اى اهل عالم من حسین سر جدایم
در انتظار ذکر لبیک شمایم
هر کس حسینى زندگى خواهد نماید
با جان خدا را بندگى باید نماید
میلاد من میلاد عشق است و قیام است
هرکس بود عاشق حسین او را امام است
آماده اقدام باشید اى محبان
تاثبت سازم نامتان جزء شهیدان
رضا جعفری