سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/7/24
12:0 صبح

*خسته ام از آرزوها

بدست شیخ گنجی در دسته

   

                
*خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری*

*شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری*

*لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن *

*خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری*

*آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین *

*سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری*

**با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته *

*خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری*

*صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده *

*خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری*

*عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی *

*پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری*

*رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم :*

*شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری *

*عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها *

*خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری *

*روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث *

*در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری*