گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحر گه زکنار تو جوان بر خیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا ببویت ز لحد رقص کنان بر خیزم
بدست شیخ گنجی در دسته
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحر گه زکنار تو جوان بر خیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا ببویت ز لحد رقص کنان بر خیزم
بدست شیخ گنجی در دسته
من کیم ؟در گوشه ای تنهاترین
عاشقم در عاشقی رسواترین
یک نگاهت قصه ها گوید که هست
ناز چشمت در سخن گویاترین
مست رفتن چون خرامیدی به باغ
سرو گفتا: این بود رعناترین
خورده ام سوگند بر بالای تو
دانم این سوگند را بالاترین
در نگاه عاشقان از صد کتاب
خط میشی چشم تو خواناترین
تا تویی با من جهانی با منست
ور جدا باشی منم تنهاترین
گر به حسنت خواهی از من داوری
بی تامل گویمت زیباترین
بدست شیخ گنجی در دسته
من کیم ؟در گوشه ای تنهاترین
عاشقم در عاشقی رسواترین
یک نگاهت قصه ها گوید که هست
ناز چشمت در سخن گویاترین
مست رفتن چون خرامیدی به باغ
سرو گفتا: این بود رعناترین
خورده ام سوگند بر بالای تو
دانم این سوگند را بالاترین
در نگاه عاشقان از صد کتاب
خط میشی چشم تو خواناترین
تا تویی با من جهانی با منست
ور جدا باشی منم تنهاترین
گر به حسنت خواهی از من داوری
بی تامل گویمت زیباترین
بدست شیخ گنجی در دسته
بدست شیخ گنجی در دسته
من عقیده ام اینه که تا زنده ایم قدر هم رو بیشتر بدونیم و بدرد هم بخوریم چرا باید مرده پرس باشیم؟ منظورم به همه ی انسانهاست: فامیل ما که زنده بود در کارش شکست خورد -برادر و داماد ها جمع شدند((که11نفربودند)) جلسه ای گذاشتن که به او کمک کنند ولی موقع عمل همه گفتن ماکه از همه بد بخت ترو بیچاره تریم - یکی باید به ما کمک کنه ... ولی خدایی همه دروغ میگفتند - خیلی هم وضع شون خوب بود - یک ریال به او و زن و بچه اش کمک نکردند - خودش مغازه اش رو که منبع درآمدش بود فروخت و قرضهایش رو تا مقداری پرداخت کرد . وبزور شکم زن و بچه اش رو سیر می کرد - تا اینکه با موتور تصادف کرد - در جا مرد و تازه مقصر هم شد - یعنی دیه ای هم به زن و بچه اش نرسید تا زندگی کنند . از آنطرف برادرها و داماد ها جمع شدند حالا نفر 500-600هزار تومان کمک کردند که مراسم بگیرند و خرج خانواده اش کنند و ایکاش در زمان آن مرحوم کمک می کردند شاید او الآن زنده بود .