سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/10/20
12:0 صبح

بازجمعه ای دیگر...

بدست شیخ گنجی در دسته

بیاای راحت جانم که جان من فدای تو

             سرسودائی عاشق فدای خاک پای تو

دلم خلوت سرای تست غیری درنمیگنجد

           بجان توکه جان من نداردکس بجای تو

زخورشیدجمال توجهانی نورمییابد

     توسلطانی بحسن امروزومهرویان گدای تو

ندارم دست ازدامن اگرسرمی روددرسر

               کشم بارهمه عالم برای که؟برای تو

بعشقت گرشوم کشته،حیات جاویدان دارم

          چه خوش باشدوفای من اگریابم بقای تو

خیالت نقش میبندم بهرصورت که بنماید

            توئی نوردوچشم من که میبینم لقای تو

محب نعمت اللهم کزوبوی تومی آید

            ازآن دارم هوای اوکه اوداردهوای تو

                                                               نعمت اله ولی

 

http://3noqte.com/main/

 


87/10/18
11:31 عصر

شام غریبان کربلا و مردم غزه

بدست شیخ گنجی در دسته

آیا به گدامین گناه به خاک و خون کشیده شدند؟



بدرستی که خداوند به ظالمین مدتی فرست میدهد



خدایا: به آه دل مادران داغ دیده دیگه اسرائیل و طرفدارانش را نابود بگردان 



خدایا: فرمودی حتی یک حیوان را در مقابل حیوان دیگر نکشید 



وای اگر از پس امروز بود فردائی


87/10/18
7:39 عصر

شب شام غریبان حسین است

بدست شیخ گنجی در دسته

آیا مسلمانی صدای ما را نمی شنود؟

آیا به کدامین گناه؟

آیا شما درد این مادر را درک می کنید؟

 ای مرگ و نفرین بر سران بی غیرت عرب

 

به این وبلاگ برید تا.....

http://saadaat.blogfa.com/

 

 

 


87/10/18
4:34 عصر

روز عاشوراست امروز زمین کربلا غوغاست امروز

بدست شیخ گنجی در دسته

سلام برشما بازدید کننده ی عزیز و گرامی:

 عزاداری همه شما قبول حق:

 

 

 

بزرگ فلسفه قیام شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

بزرگترین درسی که حسین بن علی (ع)به انسانها آموخت این بود که:

ای مردم:اگر دین ندارید واز روز واپسین قیامت باکی ندارید لا اقل در زندگی خود آزاد مرد باشید.

 شهیدآوینی:

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا... این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد...

   برای مطالعه کتاب فتح خون کلیک کن

التماس دعا

یاحسین


87/10/17
8:23 عصر

شب جانسوزعاشوراست امشب

بدست شیخ گنجی در دسته

سالها گفتیم ما از کربلا ، از شهید عشق و میدان بلا



از غمش بر سینه و بر سر زدیم ، بوسه بر گهواره اصغر زدیم


باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین ! بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین !


او ولی اینگونه در آنجا نبود ، با خدایش بود ، او تنها نبود


بود سیمرغی ، نه سیمرغ خیال ، داشت آن سیمرغ هفتاد و دو بال


کربلا پیچیده مثل راز بود ، بهترین ، غمگین ترین آواز بود


ما نفهمیدیم عمق راز را ، معنی زیباترین آواز را !


کربلا محدود شد بر سر زدن ، گل به سر مالیدن و پرپر زدن


تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب ، گریه کردن شد برای ما ثواب


کربلا یعنی دو نیرو خوب و بد ، یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد


یک طرف علم و خدا و روشنی ، یک طرف جهل و سیاهی ، دشمنی


کربلا یعنی که فردا باز هم ، این حقیقت هست و این آواز هم


باز فردا کربلاها می رسد ، عشق می آید ، بلاها می رسد !


بعد از آن هم کربلا تکرار شد ، کربلاها در زمین بسیار شد


گرچه نامش بود نام دیگری ، نام دیگر داشت هر خون پیکری


باز هم از جغدهای خشمگین ، ریخت فوجی از کبوتر بر زمین


ما فقط در نینوا جا مانده ایم ، غافل از این کربلاها مانده ایم . . .



<   <<   16   17   18   19   20   >>   >