8:35 صبح
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره
بدست شیخ گنجی در دسته
3:38 عصر
توراگم می کنم هرروز و پیدا می کنم هر شب
بدست شیخ گنجی در دسته
توراگم می کنم هرروز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خوابها را باتو زیبا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا
چگونه با غرور خود مدارا می کنم هر شب
تمام سایه را می کشم در روزن مهتاب
حضورم را زچشم خلق حاشا می کنم هرشب
دلم فریاد می خواهد ولی در گوشه ای تنها
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب.
3:34 عصر
عشق یعنی
بدست شیخ گنجی در دسته
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق
یعنی سجده ها با چشم ترعشق
یعنی سر به دار آویختنعشق
یعنی اشک حسرت ریختنعشق
یعنی در جهان رسوا شدنعشق
یعنی مست و بی پروا شدنعشق
یعنی سوختن یا ساختنعشق
یعنی زندگی را باختنعشق
یعنی انتظار و انتظارعشق
یعنی هرچه بینی عکس یارعشق
یعنی دیده بر در دوختنعشق
یعنی در فراقش سوختنعشق یعنی لحظه های التهاب
عشق
یعنی لحظه های ناب نابعشق
یعنی سوز نی ، آه شبانعشق
یعنی معنی رنگین کمانعشق
یعنی شاعری دل سوختهعشق
یعنی آتشی افروختهعشق
یعنی با گلی گفتن سخنعشق
یعنی خون لاله بر چمنعشق
یعنی شعله بر خرمن زدنعشق
یعنی رسم دل بر هم زدنعشق
یعنی یک تیمّم، یک نمازعشق
یعنی عالمی راز و نیازعشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق
یعنی آب بر آذر زدنعشق
یعنی چو*احسان پا به راهعشق
یعنی همچو یوسف قعر چاهعشق
یعنی بیستون کندن به دستعشق
یعنی زاهد اما بُـت پرستعشق
یعنی همچو من شیدا شدنعشق
یعنی قطره و دریا شدنعشق
یعنی یک شقایق غرق خونعشق
یعنی درد و محنت در درونعشق
یعنی یک تبلور یک سرودعشق
یعنی یک سلام و یک درود
3:34 عصر
منم
بدست شیخ گنجی در دسته
آن که سودا زده ی چشم تو بوده است، منم
آن که از هر مژه صد چشم گشوده است، منم
آن جفا دیده، گرفتار، وفا پیشه که چشم
بسته از غیر تو، تا بر تو گشوده است، منم
آن که در خاطره اش حرف وفا نیست تویی!
وآن که آکنده زمهر تو، دل اوست منم
آن که در وادی عشق تو سر تسلیمش
رایگان، بر کف اخلاص چنان کوفت منم
3:27 عصر
کاش هیچ کس تنها نبود.
بدست شیخ گنجی در دسته
کاش هیچ کس تنها نبود.
کاش می شد دیدنت رویا نبود...
گفته بودی با تو میمونم ولی رفتی و گفتی که اینجا جا نبود...
سالیان سال تنها مانده ام، شاید این رفتن سزای ما نبود...
من دعا کردم برای بازگشت، دستهای تو ولی بالا نبود...
بازهم گفتی که فردا میرسی ، کاش روز دیدنت فردا نبود